دربارۀ آزادی و آزادی ملت‌ها، امام علی سخن مشهوری دارند: لاتَکُن عَبدَ غَیرِکَ وَقَد جَعَلَکَ اللهُُ حُرّاً.» (بندۀ دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.) سپس مفهوم آزادی را تفسیر کرده است. دوست دارم این جمله را توضیح دهم تا در پرتو ژرف‌نگری، به میزان والایی و ارزش این سخنان پی ببرید. 

معروف است که می‌‌‏گویند: مرز آزادی، آزادی دیگران است. انسان آزاد است هر گونه که بخواهد رفتار کند، ولی حد و مرز این آزادی او به آزادی دیگران محدود می‌‏شود. جایی که آزادی به به حقوق دیگران بینجامد، دیگر آزادی وجود ندارد. این تفسیری رایج از آزادی است که تا امروز نیز از آن پیروی می‌‏کنند و آن را مبنای همۀ قوانین مدنی در جهان می‌‏دانند. 

ولی به ذوق و سلیقه امام در تفسیر آزادی بنگرید؛ می‌‏فرماید: مَن تَرَکَ الشَّهَواتِ کانَ حُرّاً.» (هر که شهوت‏‌ها و خواسته‏ های نفسانی را ترک کند، آزاده است.) منظور امام این است که آزادی هیچ حد و مرزی ندارد. آزادی چیست؟ آزادی تنها‌‌ رها شدن از سیطرۀ دیگران نیست، بلکه همچنین‌‌ رها شدن از نفسی است که به بدی فرمان می‌‏دهد. همان‌گونه که وقتی من از سیطرۀ استعمارگر یا استثمارگر اقتصادی یا سلطۀ اشغالگر یا ستمگر‌‌ رها می‌‏شوم، آزادم، به همین ترتیب، وقتی از شهوت‏‌ها و هوس‏‌هایم‌‌ رها می‌‏شوم نیز آزادم. 

وقتی در این مفهوم دقت کنیم، درمی ‏یابیم که می‌‏توان گفت: آزادی حد و مرزی ندارد، به این شرط که انسان از همه چیز آزاد باشد، نه فقط از دیگران. چرا؟ زیرا آن آزادی که به آزادی دیگران را به دنبال داشته باشد، آزادی نیست، بلکه نوعی و ستمگری است، و به دیگران نوعی پیروزی از هوای نفس و خودپرستی است. اگر از سلطۀ دیگران و از هوای نفس آزاد باشیم. در این صورت، هیچ‏گاه آزادی ما با آزادی دیگران تعارض پیدا نمی‌‏کند. 

موسی صدر،  انسان آسمان
.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها